حس غریب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غم» ثبت شده است

غرق...

روزی فکر می کردم، نه، یادم نیست، از فرش به عرش آمدم، اما شادیم را صرف غرق شدن میکردم وقتی که باز به خیال خودم به عرش آمدم، اما، در آخرین نفس ها هستم که میفهم، در حال اجرای نقشم، برای زندگی که با این که میداند بازی بلد نیستم، ولی مرا در انتخابی قرار داده که هردو یکی است، عملا مجبور به اجرای فیلم نامه ام، با این که میدانم نقش فرش را دارم ، فرش باش و عرش همین بود، همین، کاش میتوانستم در این ذهن شلوغ، امید را با این که بی فایده است، بیابم...
۹۳/۱۱/۲۹
۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۰۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد ب.س
جمعه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ق.ظ سجاد ب.س
بنویسید. او رفت...

بنویسید. او رفت...

م.خ:

   همه یه مسیری رو از خونه تا محل کار و بالعکس ،سالی ۵۶۰ بار میرن و میان. ولی مطمئنم یک نفر هم اولین درخت، آخرین درخت، "کوچک ترین", بزرگ ترین درخت رو بعد از این همه مدت یادش نیست. این گروه لطف کنن وقتی رفتم، ننویسن او رفت، بنویسن "این (آن) رفت"... بنویسن اونی که همیشه اخر و یغضی وقتا اولین و آخرین عدد فرد رفت...

    وقتی یه آشنا میره (khale#)، خیلی ناراحت میشیم. دلیلش هم خاطرات خوب و لحظه های خوبیه که با هم داشتیم. ولی اگ یه روز صبح بشینین تو حرم، هر ۱۰ مین یه نفر رو میبرن به آرامشگاه ابدیش. ما هم خیلی واکنش نشون بدیم میگیم: خدا بیامرزش یا میگیم خدا به خانوادش صبر بده. همیشه از خدا یه مرگ ساده خواستم. مرگی که وقتی رفتم فقط بنویسن: او رفت... همین قدر. که وقتی رفتم کسی ناراحت نشه. کسی نگه چقدر با هم لحظات خوبی داشتیم. یا بگه کاش بیشتر ... .

خیلی دنبال خوش حال شدن مستقیم نیستم. سعی میکنم خوشحالیم رو با بقیه تقسیم کنم یا از شادی بقیه شاد باشم. :: وقتی همه میرن، چه خوبا - چه بدا، با خودمون میگیم کاش فقط ۱۰ دقیقه دیگه میشد باهاش صحبت کنم. تا وقتی یه درخت ریشه دار سبزه، کسی خیلی بهش توجه نمیکنه، ولی وقتی از ریشه درش میارن، او چاله عمیق نظر همرو جلب میکنه. 

قبلنا خیلی بهتر بودم. چون ادعام کمتر از عملم بود، ولی حالا چند وقتیه که ادعام خیلی زیاد شده.

کم کم داره خوابم میبره،

اصن این حرفا چه فایده داره

خسته ام، همون موسیقی سکوت صدایی بس شنیدنی است.

پ.ن : وقتی ما یه نردبون رو داریم چند نفره میریم بالا، قطعا اون کسی که روی پله ی بعد از ماست بیشتر از اون کسی که ۲۰ تا پله بعد از ماست میتونه کمک کنه و اگه خواستیم بیفتیم خیلی زود میتونه ما رو نگه داره و نیاز به طناب (وسیله) نداره.

یک لحظه گر بدون تو باید به سر شود - فرقی نمی کند شب من کی سحر شود...

     

۲۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد ب.س