... رحمتی است - حس غریب

کسی می گفت : جانبازی را دیدم، گفتم: چرا با این که در این وضعیت سخت قرار دارید همچنان شاکر خدا هستید و هیچ وقت ناشکری نمی کنید. گفت : تو می دانستی درد هم نعمت است! تعجب کردم و پرسیدم : چطور؟ گفت : وقتی در حمام بودم، چون از گردن تا پاهایم احساسی ندارد، پس از مدتی دیدم خونی به راه افتاده! ، وقتی نگاه کردم دیدم، چکه چکه آب داغ بر روی پایم چکیده و پایم را ضخمی کرده... . آن جا بود که فهمیدم چه ناسپاسیم...

هر بلائی کز تو آید، رحمتی است‌          هر که را رنجی دهی، خود راحتی است‌
زان به تاریکی گذاری بنده را                 تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه زان بر هر رگ و بندم زنند             تا که با عشق تو پیوندم زنند