وَالَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسِنینَ

و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.

:: هر روز از صبح تا شب، هر اتفاق، حادثه و مشکلی پیش میاد همش از خدا میخوایم، خدایا درستش کن. کار درستی هم هست، چون فقط خدا میتونه حلال مشکلات باشه. اینو قبول کنین که اطرافیانمون فقط میتونن وسیله ای باشن تا از تجربیاتشون استفاده کنیم و توانایی حل مشکلات ما رو ندارن، مگر برای راهنمایی گرفتن. ولی این که ما بیایم هیچ کار نکنیم و فقط بشینیم و دعا کنیم : خدایا مشکلاتمون رو کم کن و ترس داشته باشیم از حوادثی که حتما برامون اتفاق میفته، اصلا کار عقلانی نیست.

وقتی خبر میدن دارن یه لشکر خیلی قوی میان که با ما بجنگن و ما هیچ اطلاعی نداریم که چند نفرن و چه تجهیزاتی دارن، عقل میگه باید برای بدترین شرایط آماده بود. این جاست که اگه دشمن ضعیف باشه به راحتی میتونیم شکستش بدیم و اگر هم قوی بود و نتونستیم شکستش بدیم، هیچ کس منتی بر ما نداره که چرا شکست خوردیم. چون از حداکثر توانایی هامون استفاده کردیم و تلاش کردیم. حالا که شکست خوردیم تجدید قوا می کنیم و میریم که پیروز بشیم.

ما همیشه باید تلاشمون رو بکنیم و خودمون رو آماده کنیم، بعد بیایم دعا کنیم و از خدا بخوایم که اون مشکل و حادثه، حادثه ای باشه که ما از پسش بربیایم و به نوعی از امتحان الهی با موفقیت بیرون بیایم. من خودم هم اینطور نیستم و دارم سعی میکنم که باشم. چطوری، این طور که :

۱- سعی میکنم اطلاعاتم رو ببرم بالا که بدونم در شرایط مختلف باید چیکار کنم

۲- با قرار دادن خودم توی موقعیت های مختلف خودم رو امتحان میکنم.

۳- وقتی یه اتفاقی افتاد زود میرم میشینم اول عملکردم رو بررسی میکنم و میبینم که اگر مشکلی بوده از کجا بوده و اگر نبوده، می بینم چطور می تونستم بهتر باشم.

من تا این لحظه اینطور بودم که همیشه مینشستم و توی حالات مختلف از خدا میخواستم خدایا مشکلم رو مرتفع کن و میگفتم : خدایا ما رو خودت به راهی به سمتت منتهی میشه هدایت کن. این دعای بدی نیست، به خاطر همین هم ۱ درصد هم با خودم فکر نمی کردم که این حرف اشتباه باشه و واسه همین ادامه میدادم. تا این که آیه بالا (سوره عنکبوت آیه ۶۹) رو که هزاران بار قبلا شنیدم و خوندم رو دوباره بعد از یه مدتی شنیدم و فهمیدم :

خدا گفته : و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راه‌های خود، هدایتشان خواهیم کرد

یعنی این که اگه ما میخوایم بدون شک و تردید هدایت بشیم. باید جهاد کنیم. وگر نه این که من بشینم و فقط توی قنوتم بگم خدایا ما رو هدایت کن، دارم سر خودم رو کلاه میذارم. باید جهاد کنم. و لازمه جهاد مشخص کردن هدفه. این که الآن مشخص کنم در آینده میخوام در هر یک از وجهه های مختلف زندگی (مالی،اجتماعی،اخلاقی، علمی و ...) به کجا میخوام برسم. بعد بیام نسبت به هدفم توی هریک از موضوعات برای خودم برنامه سالانه، ماهانه، روزانه و ساعت به ساعت به نسبت اولویت و اهمیت کارها بچینم. حالا اگر بعضی مواقع هم کوتاهی کردم بیام بشینم دلیل کوتاهیم رو بررسی کنیم و برنامم رو جوری بچینم که اون رو جبران کنم.

علی صفائی توی کتاب رشدش میگه : وقتی مشخص کردیم الآن توی این یک ساعت باید فلان کار رو انجام بدیم، دو حالت داره : 

۱- انجام دادیـم => هیچ منتی بر سرمون نیست و کسی نمیتونه از کارمون ایراد بگیره.

۲- انجام ندادیم => که انگار هیچ کاری انجام ندادیم.

پس اینکه من بیام خودم رو قانع کنم با این حرف که الآن در برنامه فلان کار رو داشتم و نشد و نتونستم و کار فوری پیش اومد و ... و با این حرفم خودم رو راضی کنم که دیگه نیاز نیست جبران کنم، دقیقا مثل اینه که چشامو ببندم، بعد بگم من نابینا بودم، نفهمدیم چیکار کردم.

ایشالا خدا این قدرت رو بهمون بده که بتونیم به نقطه ای برسیم که دلمون برای حوادث تنگ بشه و منتظر یه فرصت و امتحان الهی باشیم که درش پیروز بشیم. یاعلی @ التماس دعا

:: مطلب آینده => عشق (میخوام یکم درباره این که چرا ما فقط لسانا عاشق خداییم صحبت کنم).