حس غریب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق» ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۳ ق.ظ سجاد ب.س
... از صفر

... از صفر

یا کریم..

    یه مقداری بیش از حد دارم کم کاری میکنم. با توجه به این که می دونم دارم کم کاری می کنم و باز کم کاری می کنم، این وضعیت فایده نداره. این جوری به جایی نمیرسم. این که می دونم باید فلان کتاب رو بخونم ولی نمی خونم، این که می دونم نباید کار بی فایده رو انجام بدم و انجام میدم، یا این که توی بعضی کارها یه جورایی خواسته های نفسم رو قاطی می کنم با کار های مفید و افعالی که لازمه رشده. یا این که میدونم به جایی نمی رسم و خودم رو سرگرم میکنم.

    یاد یه نده خدایی افتادم که می گفت : رنگ این سقف همزمان نمیشه هم سیاه باشه هم سفید. به محض این که ناخالصی وارد اعمال بشه، دیگه اون اعمال رنگ سیاهی و طبیعتا تباهی به خودش می گیره. الآن که دارم به حرف ها و پست های قدیمم نگاه می کنم می بینم ۲۰ درصد از کارهایی که قول دادم رو فقط انجام دادم. هر چند که این جا هم درگیری های وقت گیر اخیر رو بهانه میکنم. واسه همین یه تصمیم جدی گرفتم:

   به این نتیجه رسیدم که پایه های ایمانم ضعیف بسته شده. میخوام از پایه شروع کنم. لازمه رسیدن به طبقه بالا، رد شدن از پله آخره، لازمه رسیدن به پله آخر رد شدن از پله قبلیشه، ...... ،لازمه رسیدن به پله دوم، رد شدن از پله اوله. ولی من از خودم انتظار دارم که بتونم یا یک قدم، صد تا پله رو رد کنم. خوب مسلما به هیچ وجه من الوجوههی به نتیجه نمی رسم. میخوام از این به بعد روی مسائل کوچیک کار کنم و مسائلی که همه واسش یه جواب کلی دارن، ولی قانع کننده نیست و نمی تونه جلوی میل انسان به سمت هوای نفس رو بگیره.

    بعضی وقتا ما ها درگیر یه مسائلی میشیم یا مشکلاتی در اخلاقمون وجود داره که خودمون از اون بی خبریم و در عین حال فکر می کنیم داریم مسیر درست رو طی می کنیم. این جاست که یه دوست خوب میتونه خیلی کمک حالمون باشه و ما رو از طی مسیر جهالت و پوچی منع کنه. واسه همین وقتی دوستی رو شناختیم و رفیق شدیم و عشق و محبت اهل بیت @ جاری ساز عقد اخوت بینمون شد، برای رسیدن به معشوق، کم کاری، بهانه گیری، جهالت و کلاه گذاشتن سر خودمون ما رو به هیچ جا نمی رسونه. وای به حال من که وسیله طی مسیر هست اما نفسم پیاده رفتن رو بهم زیبا جلوه میده.

یا بفرمـــا به سرایم
      یا بفرما، به ســـر آیم

قرضم وصل تو باشد
      چه تو آیی چه من آیم

۲۵ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۰۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد ب.س
جمعه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۳۲ ق.ظ سجاد ب.س
مسلمانی کجا رفت ...

مسلمانی کجا رفت ...

حضرت فاطمه(س) - حس غریب

اول میلاد خضرت زهرا (س) و روز مادر (زن) رو به همتون مخصوصا خانوما تبریک میگم....

خانه پرگندم و یک جو نفرستاده به گور           برگ مرگت چو غم برگ زمستانی نیست
 ببری مال مسلمان و چو مالت ببرنـــد          بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست

فاز ۱ ـ ما که دیگه از چشم یاری داشتن به اطرافیان و امید به اونا کشیدیم بیرون، ولی هنوز زنده ایم خدا را شکر، البته شاید وقتی نقطه این جمله رو بذارم حتی فرصت ارسال پست رو نداشته باشم. خدا رو شکر، این مشکل ماست که مسیر رو برعکس میریم و وقتی که دیگه در هر خونه ای رفتیم و تشنه اومدیم بیرون، ته کوچه مسجد رو دیدیم.... خدا رو شکر وقتی که خیالت راحت باشه که هیچکی بهت کمک نمیکنه و طبیعت دنیا همیشه واست اتفاق میفته که همه به فکر منافع دنیوی خودشون هستن و با این که میدونن خدا هیچ کاری رو بی پاداش و جزا نمیذاره باز هم به خودشون نمیان، دیگه برای تشکر و ابراز نیاز و عبادتش هم که شده دعا میکنی که یه مشکل دیگه هم برامون پیش بیاد که بتونیم اول بریم در خونه ائمه و از اونا بخوایم که سفارش ما رو به خدا بکنن. الآن که اینو گفتم واقعا خودم هم فهمیدم که دارم چیزی میگم که حتی ۱ در ۷۰ میلیون هم شاید اتفاق نیفته. آخه کی میاد از خدا بخواد که امتحانش کنه و یه سری مشکل و موقعیت سخت جلو پاش بذاره. ولی توی دنیایی که خیلیا اسم مسلمون دارن ولی فقط باعث بدنام شدن اسلام ان (هر چند که (نا) مسلمون بد، از بد بودن اسلام نیست) و باعث میشن که کسایی که میخوان مسلمون بشن و توبه کنن مسیرشون رو عوض نکنن و فک میکنن چون حرم میرن، نماز میخونن، پیشونیشون پینه بسته، روضه میرن و روزه میگیرن مسلومنن، بهترین چیزایی که خدا میتونه به اونا بده تا شاید به خودشون بیان امتحانای الهی و بعضی از مشکلاته که البته آخرش به سعادت ختم میشه.
خیلی موضوع بیچیده شد،
....
ادامه مطلب...
۲۱ فروردين ۹۴ ، ۰۸:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س
يكشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۳:۵۶ ب.ظ سجاد ب.س
تغییر

تغییر

تغییر - حس غریب

 توی بیشتر سخنرانی ها مهم نیست که مخاطب حرف گوینده ما باشیم یا نه، مهم اینه که ما خودمون رو مخاطب قرار بدیم.


خیلی ها از خیلی افراد اطرافشون تا سطوح وسیع تر انتقاد میکنن. به نظرم انسان باید اول از همه خودش مسیر درست رو بره و شروع کنه به تغییر و بعد شروع به انتفاد کنه. سر کلاسی بودم، استاد تمام مدت کلاس رو به انتقاد کردن از دیگران کرد و من همیشه برام سوال بود که چه فایده ای داره این حرف ها. سوالم رو پرسیدم، استاد گفت : وقتی من و شما نمیتونیم رفتارمون رو عوض کنیم و سعی کنیم هر روز ضعف های خودمون رو برطرف کنیم و غرورمون رو بشکنیم، از این ها چه انتظاری دارین. شمایی که هر روز همه جا میشینی و از این و اون انتقاد میکنی. تا حالا دقت کردی که چرا با زیر دستات بد رفتار میکنی، تا حالا شده که حداقل سعی کنی نصف زمان کاریت مثلا توی اداره رو مفید کنی، تا حالا شده فکر کنی که چرا داری از بیت المال استفاده شخصی میکنی، فکر کردی که چرا کم فروشی یا گرون فروشی میکنی، تا حالا فکر کردی که چرا سعی نمیکنی نونت حلال باشه. تا حالا اصن غرورت رو زیر پا گذاشتی و حتی تونستی یه عذر خواهی ساده بکنی. بیاین با هم که نه با خودمون رو راست باشیم. بیاین از همین امروز یه قدم برای کم کردن کارای بد و انجام کارای خوب و کمک به همدیگه ورداریم. بیاین قبول کنیم که مال دنیا جز با خوشحال کردن دیگران نمیتونه هیچ فایده ای برای آخرت ما داشته باشه. بیاین همیشه از دیگران به خاطر حتی یه کمک کوچک تشکر کنیم، چون هیچ چیز بیش تر از تشکر روابط آدما رو خوب نمیکنه. مطمئن باشین اگه همین کسایی که الآن باعث شدن که اوضاع زندگی مردم خراب تر بشه اگه همین کارای ساده رو میکردن الآن وضع خیلی بهتر بود.

۱۰ اسفند ۹۳ ، ۱۵:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س