حس غریب

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

چه ها که ...

چه راز ها، که در دلم دارم...

چه روز ها، که در خاطر...

چه ساعات، که تنها...

چه دقاقیق، که بی تو...

چه لحظات، که مجبور بودم دیگران را درک کنم...

چه خواسته ها، که آرزویی شد در دور دست...

چه هفته ها، که نمی دانستم خستگیم را برطرف کنم یا گشنگی...

چه نفس ها، که باید شکر میکردم و ...

حیف...

این برخی حرف ها که شما با خدا دارید،

برای ما شده، همه حرف ها...


۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۴:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س

ببخش..

همیشه دنبال محرم بودم

یکی که باهاش درد و دل کنم

بقیه فک میکنن چون باهاشون درد و دل نمیکنم و دوست دیگه ای هم ندارم

پس دارم با تو درد و دل میکنم

اما، همیشه بقیه میگن تو چقدر خجالتی ای...

خجالت میکشم از خدا،

همین که با این همه نا امیدی ها و کمک خواستن از خلق و این که

همیشه آخرین گزینه برای گفتن درخواستم بودی

هنوز هستی...

دیگه نمیتونم رفیق،

نمیدونم این دنیا باهام چیکار کرده که اینفدر راحت از اشتباهاتم میگذرم...

ای امان...

... ولی خودت ببین دلمو ...

شاید اینم ادعا باشه فقط، ولی تو این تاربکی، چراغ ارضام نمیکنه

خورشید میخوام. دلِ سردم، گرما میخواد

۱۴ مهر ۹۴ ، ۰۴:۳۲ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سجاد ب.س