حس غریب

۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسه

دیگه بسه، خسته شدم از گریه هایی که نیتشون عوض شده. همیشه از خدا متشکرم که مشکلات رو جلوی پام گذاشت. مشکلات پلی بود که مسیر برگشت رو بهم نشون بده. ولی دیگه حالا که فهمیدم چه خبر بوده. باید بکشم بیرون از آه و ناله هایی که به خاطر رفع شدن مشکلمه، دعای دستی که آرزوش رفع مشکل و صبر عطا کردنه...

دیگه بسه. 

حالا که تغییر کردم باید وظیفم رو بشناسم. ماها همه مثه یه راننده ایم. دنیامون ماشینه و جاده زندگیمون. ما ها مسئولیم نسبت به هم. چون همه رانندگی بلد نیستن. همیشه باید تلاش کنیم که همه مسیر رو مستقیم برن. تلاش کنیم اگه راه رو پیدا کردیم و چاله رو دیدیم به بقیه هم بگیم اینجا چالست.

الآن فهمیدم اونی که میگفتم هر چی کشیدم از مسلموناست اشتباهه. چون ملاک هام واسه شناخت مسلم مضخرف بود، چه برسه به مؤمن. خدا خیرش بده که گفت : "نشانه ی مسلمون بودن، عبادت نیست، عبودیته"

والسلام، فقط بگم که وقت کمه و اگه فک میکنی دیگه ازت گذشته و سنت خیلی بالا رفته، بدون که هیچ وقت دیر نیست. ولی این به این معنا نیست که بگی از فردا عوض میشم. فردا که خنده داره، خیلیا گفتن یه ساعت دیگه. ولی بعدش ....

۲۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۷:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س

طبیعت، آیینه خوب زیستن ...

یا حق ..

یه چیزی که من عقل ضعیفم چند وقتیه واقعا ذهنم رو مشغول کرده اینه که .. نه، اصا بذار یه جور دیگه بگم.. آقا خلاصش این که سخت ترین کار و چیزی که اصلا با عقل جور در نمیاد اینه که ... نه، بد خوندی.. خلاصه این که خدا پرست و شاکر نبودن خیلی سخته.

اتقاقاتی که اطراف ما میفته، همه میخوان پیانی رو بهمون انتقال بدن. تنها راه خوب زندگی کردن نشستن پای بعضی از سخنرانی های خشک و خوندن متون سخت نیست. از افتادن یک برگ درخت که شاید یک ثانیه هم طول نکشه تا تقسیم سلولی که شاید میلیارد ها میلیارد بار تکرار بشه و ... هر کدوم دارن درسی رو بهمون میدن. با این که تعداد افرادی که پای منبر میشینن و کتاب میخونن شاید خیلی نباشه ولی کسی نیست که برخورد قطره های بارون به برگ درخت ها رو ندیده باشه. بازدهی برخی از این تصاویر هزاران برابر بیش تر از خیلی کارای دیگست. من نمیخوام بگم بعضی کارا خوب نیست. میخوام بگم کسی که تصمیم به خوب شدن میگیره، فقط کافیه با دقت بیش تری اطرافش رو نگاه کنه. همونطور که خدا هم توی خیلی از آیه های قرآن اشاره کرده و گفته که در آیاتش تعقل کتید. بیاین نگاهمون رو نسبت به دیگران و خودمون تغییر بدیم. یه دانشمندی میگه : محدودیت نه به دین آدمه، نه به کشور و سیاست، بلکه به دید آدمه.

و همونطور که سعدی میگه :

برگ درختان سبز در نظر هوشیار ❊❊❊ هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار

 معرفت کردگار دیدن این عالم است ❊❊❊ خوب جهان را ببین، هر چه ببینی کم است

۱۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۷:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س

دردِ دل

بسمـ الله

مشکلات - حس غریب

سلام، من یه چیزیو درک کردم. این که دوست دارم وقتی دنیا مشکلاش رو سرم خراب میشه، برم و خودم رو خالی کنم. و یکی از راه ها صحبت با یه نفره و درد و دل کردن با اون. ولی وقتی احساس کنی دلیل رفاقت بعضیا باهات اون مشکلست دوست داری سرتو بکوبونی به دیوار و یه آه بلند بکشی ... . طبیعیه. حق بدین. من الآن تو همچین موقعیتیم. تو موقعیتی که بهترین دوستات، به خاطر مشکلته که جواب سلامت رو میدن. این دقیقا باعث میشه هر وقت باهات راه میرن و صحبت میکنن یه جوری باشن. خیلی بده. خیلی تجربه کردمش. همش دلیل دوستیت میاد جلو چشات. همون مشکله. شاید نوشتم افتضاحه. چون دلیل این نوشتن هم مقداری همون مشکلست. همون مشکلی که کمر ما رو شکست. دوست داشتیم دوستامون زیر بغلمون بگیرن، کمک کنن راه بریم. ولی وقتی از خدا خواستی، از  امامش خواستی، فکر کردی، ولی به راه حلی نرسیدی و حاجتت برآورده نشده. احساس میکنی شاید راهی وجود داره و عقل ما ناقصه. واسه همین میری سراغ کسایی که شاید حتی با احتمال یک هزارم درصد بتونن بهت کمک کنن. ولی وقتی میخوای بری جلو ، ترسی میاد تو وجودت، که نکنه مثل بقیه دوستات بشن و دلیل دوستی تغییر کنه.... وقتی که این درد و دل میشه مثل زهری که شیرینه ولی آثار بدی داره، دلت نمیاد که بری جلو... خسته شدم، حق بده خدا...، حق بدین... . خدا رو شکر که حداقل تو این دنیایی که  همه به فکر منافعشون هستن و فقط به دنبال اینن که یه آتو ازت بگیرن، همچین کسایی به پستمون نخوردن.

مجبورم، مجبور، گریه... پر فایده ترین و بی فایده ترین راه... راه نه، چون هیچ راهی نیست، گریه مثل مُسکّنی میمونه که شاید دلت رو برای مدت کوتاهی تسکنین ببخشه، ولی بعد از مدتی دوباره...

ولی شاید تصویر پایین درسته، هر چند بی فایده:


۱۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۵:۴۶ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س

صبرا ...

همیشه دعای دستم اینه : اللهم افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الکافرین
چون از مسیری که دارم میرم شناخت دارم، میگم، خدایا همیشه من رو ثابت قدم قرار و در این راه صبر بده، و ثمره این ثبات رو پیروزی مقابل قوم الظالمین و دشمنا قرار بده...
بیاید همیشه قبل از لعنت گمراهان اول برای هدایتشون دعا کنیم، شاید دعای یکیمون گرفت، انشاالله
نمیدونم اسمشو کفر میخواین بذارین یا هر چیز دیگه،
میدونم که همه چی که ما داریم لطف خداست، و ما هیچ وقت نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم
ولی نمیدونم چرا نتیجه فقط برای ما تو این دنیاست و مال بقیه تو آخرت. چرا ظالم همیشه سالمه، چرا نقشی که دلگرمی بقیه است واسه ی  ما مایه بد شدن حالمون، خورد شدن اعصابمون و خراب شدن روزمونه. من که دیگه کارم از امید و آرزو گذشته. میدونم که دارین با خودتون میگین: نا شکری نکن، همه مشکلات دارن. ولی خیلی افراد نیستن که میدونن و میفهمم که این دونستنشون روی برخوردشون با من تاثیر گذاشته. خیلیا رو دوست دارم و باهاشون دوستی میکنم، ولی وقتی بعد یه روز خوب میرسم خونه، دو برابر دوستیا و خوش گذرونی ها حالم گرفته میشه. اصا چرا باید شبا فک کنم و بعد بخوابم، چرا همیشه قم موندگاره و شادی فانی. چرا برکت از زندگیا گرفته شده، چرا روابط داره تیره میشه، چرا زندگیا بوی گند گرفته، چرا اخلاق از بین رفته، چرا منطق صفره، چرا هر چی ضربه که بهم خورده از مسلوناست، چرا یاران چشممون رو کور کردن؟
اینا رو کی میخواد جواب بده. میگن یا نتیجه گناهانتونه یا امتحان الهیه، اگه اولیشه که ما وقتیم که هیچ گناهی نداشتیم بهمون ظلم میشد. و اگه امتحانه که چرا بنده ای رو امتحان میکنه با این که امکان داره دووم نیاره و بد تر از قبل بشه؟ جوری زندگی میکنم که حاضرم از زندگیم بگذرم ولی بعضیا رو از دنیا محوشون کنم ...
و امتحانای سخت خدا همه واس ماس ...
۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۰:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س