حس غریب

حیف

وقتی بعد از چندین ساعت کار هرچند ناخالص براش

میفهمی که حواست به دستورش مستقیمش نبوده...

حیف..

۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۵ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد ب.س

کمک

بچه ها دکتر آشنا ندارین اطراف

نایٍ تحـلـیلم خوب کار نمیکنه...

۰۷ مرداد ۹۶ ، ۲۳:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س

زنده ماندن

قبلنا زندگی می کردم

الآن برعکس شده...

۲۰ تیر ۹۶ ، ۱۵:۵۳ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد ب.س

کاف.

س مثل سلام
الف مثل امید
ش مثل شروع
ک مثل کنکور...
ـــــــــــــــــــــــــ
ساعت ها دوست دارم حرف بزنم، حرف جدید
بدون یک کلمه ادامه دادن با خودتون میگین : می دونم درباره چی میخواد صحبت کنه..
نه

بیشتر از این که بخوام درباره عملکردم صحبت کنم
دوست دارم نتیجه هر چی شد ، زندگی با برنامه، زندگی (تا حدودی) منظم، زندگی در مواردی محدود رو ادامه بدم
این یک شروع بود و نه پایان.

چند روز بهم گفنن چرا میخندی؟ چرا استرس نداری؟ چرا .. . 
قطعا و یقینا اون طوری که باید اصلا تلاش نکردم، ولی در همون حد، وقتی زمان تلاش در این باب تموم شد، فهمیدم که برنده ام و مزد تلاشم رو گرفتم. الآن هم با کمی استراحت بدون توجه به نتیجه (چه بدترین و چه بهترین دانشگاه) میشینم و چندین پروژه ای که خیلی روشون فکر کردم رو شروع می کنم. 

(همونطور که گفتن) کنکور یک وزنه بود، به نظرم رشدی که سعی و تلاش و سختی کشیدن امسال داشت نتیجه این سالِ پر از فراز و فرود بود و نتیجه هم مثل تمام تکه های این پازل یک تکه است، ولی تکه پایانی. انشا الله بهترین نتایج برای همه به قدر تلاششون حاصل بشه و این نقطه عطف عامل جدایی و ختم اخوت برادرا نشه.

 پرانتز : خیلی چیز ها رو از یاد خواهم برد،
ولی یک جمله هیچ وقت فراموش نمیشه :
اِسمَع اِفهَم یا هادی ابن غلامحسین

روزی میرسه که این جمله میشه : اِسمَع اِفهَم یا سجاد ابن علیرضا...


سلام..
خداحافظ .

۱۵ تیر ۹۶ ، ۱۴:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س

حق

و الموت حق..

دوستان پدربزرگم ظهر فوت کردن..

یه فاتحه براشون قرائت کنین

۱۲ تیر ۹۶ ، ۲۱:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س

رهینه..

۱. کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ...

۲. دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست..

۳. هر چه خدا خواست همان می شود..
 
#التماس_دعا
#Section_3
۱۲ تیر ۹۶ ، ۰۹:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س

معبر عمر

age_crossing@

۲۳ خرداد ۹۶ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س

بیا...

با چه کسی می‌توانم این پرسش را طرح کنم (و امیدی به پاسخ داشته باشم)؟

آیا این‌که بدون کسی که دوستش داشته‌ای قادر به زندگی باشی، به معنای این است که او را کم‌تر از آن‌چه فکر می‌کردی دوست داشته‌ای؟


خاطرات سوگواری/ رولان بارت

ترجمه‌ی محمدحسین واقف


پ.ن : ایشالا خدا از سر تقصیراتمون بگذره، خیلی تلخه که کارا و افکارِ ماست که ... 


جدا از انتخابات #به_عمل_کار_برآید

۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۱۹ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سجاد ب.س

حال

۱. خیلیا دارن خراب میکنن، هم حالم رو و هم حالم رو..

حال دستِ من نیست ولی آینده بدجور جواب میدم......

۲. از گذشته ای که بد بوده ناراحت هستم ولی چون کاری واسش نمیتونم انجام بدم غصه نمیخورم

ولی از آینده ای که نوشته شده، دست من نیست و واسش کاری نمیتونم انجام بدم...


۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۷:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد ب.س

رفتیم

از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم

از شاخ درخت تو چنین خام فتیدیم

در سایه سرو تو مها سیر نخفتیم

وز باغ تو از بیم نگهبان نچریدیم

بر تابه سودای تو گشتیم چو ماهی

تا سوخته گشتیم ولیکن نپزیدیم

گشتیم به ویرانه به سودای چو تو گنج

چون مار به آخر به تک خاک خزیدیم

چون سایه گذشتیم به هر پاکی و ناپاک

اکنون به تو محویم نه پاک و نه پلیدیم

ما را چو بجویید بر دوست بجویید

کز پوست فناییم و بر دوست پدیدیم

تا بر نمک و نان تو انگشت زدستیم

در فرقت و در شور بس انگشت گزیدیم

چون طبل رحیل آمد و آواز جرس‌ها

ما رخت و قماشات بر افلاک کشیدیم

شکر است که تریاق تو با ماست اگر چه

زهری که همه خلق چشیدند چشیدیم

آن دم که بریده شد از این جوی جهان آب

چون ماهی بی‌آب بر این خاک طپیدیم

چون جوی شد این چشم ز بی‌آبی آن جوی

تا عاقبت امر به سرچشمه رسیدیم

چون صبر فرج آمد و بی‌صبر حرج بود

خاموش مکن ناله که ما صبر گزیدیم


خداحافظ...

۱۱ بهمن ۹۵ ، ۰۶:۴۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سجاد ب.س