ولدی من باب تفعل

۱. این ۲۴ ساعت

توی این ۲۴ ساعت، خدا یه جورایی خواست بهم بفهمونه، دیگه چی میخوای، ببین چقد هواتو داریم، ببین...

با اسم کوچیک صدام زد

فک کن توی یه جماعتی داری میری

یهو یه صدا میاد با یه لحنی میگه : سجاااد؟

یه جوری که انگار نمیشناسه منو.. چه حسی..

دستتاتو حس کردم. نه،

مستقیما لمس کردم...

اعوذ باالله از تعریفایی که مانع ترقیم میشه

آره، ولی نه

دیگه هیچی مانعم نیست.

شعری که #سید گفت یادم اومد دوباره :

قصه این است چه اندازه کبوتر باشی..

۲. توی این ۲۴ ماه 

فقط میتونم بگم مثه مراحل تصفیه آب

نخندین

من دارم گریه میکنم

بدیام رفت، بجاش خوبیا اومد

این خوبیا خدا کنه خوبیایی باشه که مانع نفوذ بدی بشه.

شرمندم

نمیدونم چیکار کنم... 

میدونم..

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

.

در نظر بازی ما عاقلان بی خبرانند...

ماشینیم که کیلومترش صفر شده..

شب قدر..