هنوز همانم، فقط هر روز رو به روی آینه آینه می گذارم، 

تصویر تعدد می یابد ولی "من" همان منم...

هر روز درگیر رکودم،

گناهی میکنم که نفهمم گناه است، این نفس بهتر از "من" و من گناه را می شناسد...

هر روز تمرین می کنم

تمرین چشم پوشیدن

چشم دلم را به چشم سرم میکشم...

نفسم را به هوای ناواردیم...

حسن را به خلق مخلوط دیگران...

دُر را به ریسک نگهداریش...

تنها پی خوب مطلق میگردم

و تنها پی خوب مطلق میگردم

ولی مگر تنها میتوان پیَش بود

در دنیایی که بد به خوب معنا می دهد.. شایدم نه..

همین خوب ها بهانه ای برای توجیه...

- چی میگی سجاد.. ؟

+ اگه میدونستم که باهات حرف نمیزدم.. 

- همین که فک میکنی من میدونم اون چیزایی رو که نمیدونی کار دستت میده، جواب خیلی از سؤالا ، خودتی...

.. رهایم کن خدا،

آزاد.. از بند غم ایام...