یا رازق...

قدیما خیلی تو لحظه های سخت پیش خدا گله میکردم، مشکلاتم هم طبیعتا نسبت به الآن کمی کم تر بود (با این که بهتر نبود اوضاع).

خیلی از دست خودم ناراحتم که این همه مشکلات برام پیش میاد. چون هنر اینه که آدم تا وقتی مشکل نداره بره سمت خدا.

ولی همینقدر که دارم یاد میگیرم وقتی مشکلی پیش میاد اول برم در خونه خدا و بفهمم کسی نمیتونه کاری بکنه، خیلی خوبه. هر چند که تو این قضیه هم فقظ ادعام میشه.

خیلی سخته که همه بهت یه دستی بزنن، چه خانواده و چه دوستان (نه رفقا)، سخته وقتی که باید راه بری میفتی تو خونه و نمیتونی از درد راه بری، سخته که مجبور بشی بد قولی کنی، سخته که عزیزت رو از دست بدی، سخته که همه نقشه هات، نقشه بر آب بشه، خیلی سخته که .... ، مدیونین فکر کنین دارم قر میزنم. الکی مثلا دارم درس زندگی میدم. ولی با همه مشکلاتی که مال خودمه، دوسشون دارم و به کسی نمیگم و .... ، همیشه به این فکر میکنم که همین زندگی افتضاح هم آرزوی یکی دیگست، همیشه خدا رو شاکرم که هواسش بهم هست. هر چند که من حتی نمیتونم از کارای کوچیک دیگران برام تشکر کنم، چه برسه به این که بخوام شاکر این همه لطف خدا باشم.

تنها پُزی که میتونم جلو رفیقام بدم اینه که دلتون بسوزه، خدا داره منو امتحان میکنه.

یه نکته ای میخواستم بگم اینه که مشکلاتی که من خودم باعثشون بودم اسمش امتحان نیست، چون خیلیا رو دیدم سر خودشون رو کلاه میذارن و رو بدی هاشون به انواع و اقسام مختلف حرف ها سرپوش میذارن.چ

از این به بعد میخوام این قدر گله نکنم و یه حرفایی بزنم به دردتون بخوره یکم

#سبک_زندگی