دیگه بسه، خسته شدم از گریه هایی که نیتشون عوض شده. همیشه از خدا متشکرم که مشکلات رو جلوی پام گذاشت. مشکلات پلی بود که مسیر برگشت رو بهم نشون بده. ولی دیگه حالا که فهمیدم چه خبر بوده. باید بکشم بیرون از آه و ناله هایی که به خاطر رفع شدن مشکلمه، دعای دستی که آرزوش رفع مشکل و صبر عطا کردنه...

دیگه بسه. 

حالا که تغییر کردم باید وظیفم رو بشناسم. ماها همه مثه یه راننده ایم. دنیامون ماشینه و جاده زندگیمون. ما ها مسئولیم نسبت به هم. چون همه رانندگی بلد نیستن. همیشه باید تلاش کنیم که همه مسیر رو مستقیم برن. تلاش کنیم اگه راه رو پیدا کردیم و چاله رو دیدیم به بقیه هم بگیم اینجا چالست.

الآن فهمیدم اونی که میگفتم هر چی کشیدم از مسلموناست اشتباهه. چون ملاک هام واسه شناخت مسلم مضخرف بود، چه برسه به مؤمن. خدا خیرش بده که گفت : "نشانه ی مسلمون بودن، عبادت نیست، عبودیته"

والسلام، فقط بگم که وقت کمه و اگه فک میکنی دیگه ازت گذشته و سنت خیلی بالا رفته، بدون که هیچ وقت دیر نیست. ولی این به این معنا نیست که بگی از فردا عوض میشم. فردا که خنده داره، خیلیا گفتن یه ساعت دیگه. ولی بعدش ....